امام حاضر اسماعيليه بيشتر از امام غايب اثني عشريه به درد مسلمانان مي‌خورد؟

دروس دین و زندگی متوسطه دوم

امام حاضر اسماعيليه بيشتر از امام غايب اثني عشريه به درد مسلمانان مي‌خورد؟


امام حاضر اسماعيليه بيشتر از امام غايب اثني عشريه به درد مسلمانان مي‌خورد؟

به اعتقاد شيعه اثني عشري امامت تنها يك مقام حكومت ظاهري نيست، بلكه يك مقام بسيار والاي معنوي و روحاني است، و امام علاوه بر رهبري حكومت اسلامي، هدايت همه جانبه را در امر دين و دنيا بر عهده دارد. و همچنين اماميه بر اين عقيده‌اند كه بايد در هر زماني امامي موجود باشد كه خداوند با او بر بندگان مكلفش احتجاج كند و با وجود او مصلحت در دين به اوج كمال رسد.[1]
امام يعني يگانة دوران كه هيچ كس نمي‌تواند با او هم افق شود و هيچ دانشمندي به مقام علمي او نمي‌رسد. او برتري مخصوصي دارد بدون آنكه به دنبال آن باشد و يا در مقام كسب آن بوده باشد. بلكه اين ويژگي‌ امام تنها از جانب خداوند است.[2]
علماي كلام استدلال مي‌كنند كه نصب و تعيين امام بر خداوند تعالي واجب است، چرا كه نصب امام بر خدا لطف است و لطف بر خداوند عقلاً واجب است پس نصب و تعيين امام بر او واجب است.[3] و همچنين امام هم بايد به سه صفت متصف باشد. عصمت، تعيين به نص، افضليّت.
امام بايد از جانب پيامبر و همچنين توسط امام قبل از خود مشخص گردد كه به اعتقاد شيعه اثني عشري و بسياري از اهل تسنن اين امر بر ائمة دوازده‌گانه صدق مي‌كند. از عبدالله بن مسعود روايت شده: كه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ مي‌فرمود: پس از من جانشينان من به شمار نقيبان موسي ـ عليه السّلام ـ (دوازده نفر) خواهند بود.[4] و به طرق مختلف به اين حديث در منابع عامه و خاصه اشاره شده است و همچنين در منابع متعددي حتي به اسامي دوازده امام نيز اشاره شده است كه حديث جابر بن عبدالله انصاري معروفترين حديث در اين زمينه است.[5]
پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ از جانب خداوند جانشينان خويش را معرفي كردند تا اينكه قوانين شرع حفظ شود. و محيط ملّت اسلامي محفوظ بماند و لذا بر تمام ملت اسلام لازم است كه از جانشين آن حضرت اطاعت كند.
با توجه به مطالب گفته شده وقتي كه اين مطالب و امثال آنها كه در منابع متعدد وارد شده است و با هيچ يك از سلسله‌هايي كه در طول تاريخ اسلام به نام خلافت اسلامي حكومت كرده‌اند قابل تطبيق نيست نه با خلفاي اموي، نه با خلفاي بني عباس و نه با خلفاي فاطمي (اسماعيلي) چرا كه اولاً اسامي گفته شده توسط پيامبر در حديث جابر بر هيچ يك از اين دودمان‌ها صدق نمي‌كند و ثانياً تعداد كساني كه از اين دودمان‌ها خلافت كرده‌اند بيش از دوازده نفرند كه در احاديث متواتري از پيامبر بر اين تعداد تأكيد شده است.
از آنجايي كه در روايات به غيبت جانشين دوازدهم پيامبر اشاره شده و مسئله غيبت از مسلّمات اعتقادي شيعه اثني عشري مي‌باشد و در منابع عامه هم به آن اشاره شده است: «آگاه باش خداوند ما را ياري گرداند، كه پروردگار را خليفه‌اي است ظهور مي‌كند در حالي كه زمين مملو از ظلم و بيداد شده باشد و او آن را از عدل و داد سرشار خواهد ساخت و اگر از عمر جهان تنها يك روز مانده باشد خداي سبحان آن روز را به حدي طولاني نمايد تا خليفه خدا از خاندان رسول ـ صلّي الله عليه و آله ـ و از فرزندان فاطمه ـ سلام الله عليها ـ  و علي ـ عليه السّلام ـ  و همنام با پيامبر بر جهان حكمراني كند.»[6]
و لذا در طول تاريخ افرادي از اين اعتقاد اسلامي سوء استفاده كرده و ادعاي مهدويت نموده و خود را امام غايب ناميده كه در اين راستا مي‌توان به فرقه اسماعيليه اشاره كرد كه بعد از رحلت امام صادق ـ عليه السّلام ـ و انشعاب از شيعه و مدتي در ستر و خفا زيستن مسئله مهدي ـ عجل الله تعالي فرجه الشّريف ـ را وسيله رسيدن به اهداف خود قرار داده و ادعاي مهدويت كرده‌اند تا مردم را بدين وسيله گرد خود جمع كنند. و عبيدالله از اين گروه خود را مهدي ناميد و سلسله فاطمي را بنا نهاد.[7] كه بعد از او دوره حضور امام به عقيده اسماعيلي است.
البته ادعاي امامت توسط اسماعيليان هيچ اصل و اساسي ندارد. و اين انديشه فقط از طريق كساني مطرح شده كه دنبال اهداف خاصي بودند.[8] و همان طور كه گفته شد ادعاي اينها با احاديث نبوي كه در مورد جانشينان خود فرمودند در تضاد است.
لذا با توجه به مطالب گفته شده اصل امامت امام اسماعيلي قابل قبول نيست تا اينكه ما بر سر نفع و ضرر آن صحبت كنيم. البته تاريخ نشان داده است كه ضرر رهبران اسماعيلي بيش از نفعشان بوده است. بعنوان نمونه مي توان به كارهايي كه از خليفه الحاكم، كه يكي از امامان اسماعيليه و از خلفاي فاطمي مصر كه از ثبات اعتقادي برخوردار نبوده اشاره نمود وي گاه تندروي مي كرد و گاه تسامح بيشتري نشان مي داد مثلاً گاهي يك عبادت را (نماز تراويح) اجازه مي داد كه مسلمين بخوانند و گاه از آن منع مي كرد و در دين بدعتهاي زيادي هم بوجود آورد.[9]
با توجه به احاديث نبوي در مورد غيبت امام دوازدهم كه به حكم خداوند و بنابر مصالح و اسرار تكوين و تشريع بوده لذا نمي‌توان گفت كه خداوند در اين امر منافع مؤمنين و بندگان را در نظر نگرفته است.[10]
البته فايده امام منحصر به ظهور و قيام امام در آخرالزمان نيست بلكه امام غايب به مثابه خورشيد پسِ اَبر است و همچنان در غيبت هم از نور و گرمايش مؤمنين سود مي‌برند.
و يكي از فوائد وجود امام، اَمان خلق از فنا و زوال به اذن خدا و همچنين بقاي شرع و حفظ حجت‌ها و بيّنات خدا است.[11] در تبيين قوايد امام در دورة غيبت بايد گفت: وجود مؤمن در بين مردم منشأ خير است و بركات و سبب نزول رحمت و جلب كننده عنايات خاص و دافع كثيري از بليات است البته با وجود امام كه ولي الله است فوائد و بركاتش مسلماً‌بيشتر از وجود مؤمن است و ديگر اينكه ما قطع نداريم كه آن حضرت از جميع اولياء و دوستان خود پنهان باشد و در اموري كه مصلحت باشد به توسط آنها و تأييد و ارشاد آنها دخالت ننمايد.
اصل وجود امام موجب دلگرمي و قوت روح بندگان خدا و اهل الله و كساني كه سالك سبيل هدايت هستند مي باشد خود اين موضوع كه امام حي و زنده داريم و ملجأ و پناهگاه و حافظ شريعت است موجب قوت قلب و استحكام روح و مانع از تسلط يأس و نااميدي بر سالكان و مجاهدان است.
چنانچه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمودند: زمين از حجّت و امام خالي نمي‌ماند چه امامتش آشكار و يا مخفي باشد.[12] اين حديث مبين اين مطلب است كه نبود امام در جامعه بشري موجب نابودي شريعت الهي و گمراهي مردم و خلط حق و باطل مي‌گردد.
اما اينكه آيا امام اسماعيليه هم اين ويژگي‌ها را دارا است يا نه بايد گفت كه اولاً هيچ گونه نص و دليل بر امامت اسماعيل فرزند امام جعفر صادق ـ عليه السّلام ـ و امامان ديگر آنان وجود ندارد. و ثانياً خود اسماعيل هيچ گونه ادعاي امامت نكرده و اين ادعا فقط از سوي كساني مطرح شد كه دنبال اهداف خاص و منافع شخصي بودند و ثالثاً تاريخ نشان داده است كه رهبران اسماعيليه دست به افعالي زده‌اند كه از هيچ انسان عادي و عاقل سر نمي‌زند.

پي نوشت ها: 
[1] . شيخ مفيد، اوائل المقالات، تحقيق زنجاني، قم، الداوري، چاپ اول، 1330 ش، ص 39.
[2] . نعماني، الغيبة، ترجمه احمد فهري زنجاني، طهران، دار الكتب الاسلامي، چاپ اول، 1359، ص 257.
[3] . حلي، الفين، ترجمه جعفر وجداني، تهران، انتشارات سعدي، (بي تا)، ص 51.
[4] . نعماني. پيشين، ص 142.
حاكم نيشابوري، مستدرك الصحيحين، ج 3، كتاب معرفة الصحابه، بيروت، دار الكتب العلميه، چاپ اول. 1411 هـ، ص 716، بخاري. صحيح بخاري، ج 3، جزء نهم، بيروت، دار الجيل، (بي تا)، ص 101.
[5] . شيخ صدوق، من لا يحضره الفقيه، ج 4، تحقيق حسن موسوي خراساني، بيروت. نشر دارالتعارف، 1401، ص 132، و كافي، پيشين، ج 1، ص 400.
[6] . علي كوراني، عصر ظهور، ترجمه عباس جلالي، تهران، سازمان تبليغات اسلامي، چاپ اول، 1369، ص 40، به نقل از محي الدين عربي در كتاب فتوحات مكيه.
[7] . همان، ص 405.
[8] . شيخ مفيد، فصول المختاره، ترجمه محمد بن حسين خوانساري، تهران، انتشارات نويد، چاپ اول، 1362، ص 308.
[9] . ابن خلدون، العبر، ترجمه عبدالمحمد آيتي، ج 3، تهران، مؤسسة مطالعات و تحقيقات فرهنگي چاپ اول، 1366 ص 84.
[10] . محمد حسين كاشف الغطاء، اصل الشيعه و اصولها، بيروت. دار الاضواء، چاپ اول، 1410، ص 151.
[11] . نهج البلاغه، صبحي الصالح، ص 497، كلام 147.
[12] . كليني، اصول كافي، ج 1، ترجمه سيد جواد مصطفوي، تهران، فرهنگ اهل بيت ـ عليه السّلام ـ ، 1348، ص 252.

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



:: موضوعات مرتبط: مقالات کلاس سوم، ،
نویسنده : محمد رضا تیموری
تاریخ : یک شنبه 20 دی 1394
زمان : 13:49


.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.